تو خِرقهی آتیشو درد / تو بطن این شکنجگاه
هنوز اسیر غربتم / مصلوب مرگ بی تکیهگاه
حریق آوازو غزل / مسلخ پر هراسمه
سکوت شرقی چشات / حکم تیر خلاصمه
این مسلخ درد / این غربت سرد
منو شکسته / دستامو بسته
این مسلخ درد / این غربت سرد
منو شکسته / دستامو بسته
وقتی که خورشیدِ تنت / زخمیه تازیانه بود،
شونهی امن کی برات؟ / مرهم و آشیانه بود.
امروز که دشنهی رفیق / خنجر جاودانه شد،
سکوت شرجی چشات / فروغ این ترانه شد.
این مسلخ درد